شرح و معنی «نیایش»

این سروده از «وحشی بافقی» و در قالب «مثنوی» است.

* الهی سینه­ای ده آتش­افروز           در آن سینه دلی وان دل همه سوز

سینه: مجازاً کل وجود                                       آتش: استعاره از عشق         

آتش­افروز: سرشار از عشق (صفت فاعلی مرکب مرخم)

معنی بیت: خداوندا! وجودی سرشار از عشق به من عطا کن و در آن دلی قرار بده که سراسر، سوز عشق باشد.

 

ادامه نوشته

پاسخ کارگاه متن­پژوهی درس 18

قلمرو زبانی

ج1- واژة «صحیفه» در معنای «کتاب، نامه و ورق کاغذ» به کار می­رود، اما در متن درس در معنای «کتاب» آمده است.

ج2- در عبارتِ «چه حرف تازه­ای برای کفتن مانده است یا چه چیز تازه­ای برای نوشتن؟» فعل «مانده است» از پایان جملة دوم به قرینة لفظی حذف شده است. /    در عبارت «تو از آنِ منی و من از آنِ تو»، فعل «هستم» از پایان جملة دوم به قرینة معنوی، حذف شده است. 

ادامه نوشته

پاسخ کارگاه متن­پژوهی درس 17

* قلمرو زبانی

ج1- آخته: بیرون کشیده، برکشیده

ج2- بهاران: هنگام بهار                               خاوران: مکان خاور (شرق)، محلّ طلوع خورشید (مشرق)

بابکان: منسوب به بابک (اردشیر بابکان، اردشیر پسر بابک)                   خندان: صفت فاعلی   

 

ادامه نوشته

پاسخ کارگاه متن­پژوهی درس 16

* قلمرو زبانی

ج1- معهود: عهد شده                  بحبوحه: میان، وسط                        وجنات: چهره، رخسار

ج2- بند پنجم: معهود، عیال، دیلاق، بدقواره، هاون

      بند دوازدهم: کج و معوج، غیرمترقبه، سپاسگزاری، صرف کردن، اصرار، امتناع

ج3- الف- «تخلص» مفعول برای فعلِ «می­دانم»     و جملة «من تخلص را از .... باید متروک شود» مفعول برای فعلِ «گفت»

ب- عبارتِ «از زواید و از جملة رسوم و عاداتی که باید متروک گردد» مسند برای فعلِ «می­دانم»

ج4- که، چون، تا، اگر، زیرا، همین­که، گرچه، با این­که... = حروف ربط وابسته­ساز

       و، اما، یا، ولی = حروف ربط همپایه­ساز

ادامه نوشته

درس چهاردهم – سی مرغ و سیمرغ

1- همة پرندگان دنیا، شناخته­شده و ناشناخته، در محلی دور هم جمع شدند.

2- همگی گفتند که در این زمانه، هیچ سرزمینی بدون فرمانروا و رهبر نیست.

3- چرا سرزمین ما شاه و فرمانروایی ندارد؟ درست نیست که دیگر بدون پادشاه بمانیم.

***

4- فرد نیرومندی برای پیمودن این راه لازم است؛ زیرا این راه، طولانی و پرخطر است. 

ادامه نوشته

معنی درس سیزدهم: «خوان هشتم»

آری، یادم آمد، داشتم این را می­ گفتم: آن شب هم، سرمای زمستان، بسیار شدید بود. عجب سرمای شدیدی! باد با بارش برف و سرمای وحشتناک همراه بود.

اما خوشبختانه سرانجام، سرپناهی پیدا کردم. هرچند بیرون، فضایی تاریک و سرد مثل ترس داشت، اما درون قهوه ­خانه مانند شرم، گرم و روشن بود.

همه صمیمی بودند. فضای قهوه­ خانه گرم و روشن بود و مرد قصه­ گو (نقّال)، پیام گرم و گیرایی داشت. به ­راستی که جمع دوستانه ­ای بود.

مرد قصه­ گو که صدایش جذاب و دل­نشین، و سکوتش گیرا و مؤثر، و سخنش مثل داستان آشنایش تأثیرگذار بود، راه می ­رفت و سخن می­ گفت.

ادامه نوشته

معنی درس دوازدهم   «گذر سیاوش از آتش»

1- پیشوای زرتشتی (یا: مشاور در امور سلطنت) به شاه کاووس گفت: که غم و ناراحتی شاه پنهان نخواهد ماند.

 2- اگر می خواهی حقیقت آشکار شود باید آن­ها را (سیاوش یا سودابه را)  آزمایش و امتحان کنی.

 3- اگرچه فرزند (سیاوش) عزیز است اما بدگمانی نسبت به او، دل شاه را آزرده خواهد کرد.

 4- و از طرف دیگر بدگمانی نسبت به سودابه (که دختر شاه هاماوران است) نیز شاه را آزرده خاطر می­کند.

 5- چون در این باره سخنان گوناگون وجود دارد، یکی از این دو برای اثبات بی­گناهیش باید از آتش عبور کند.

ادامه نوشته

معنی و شرح درس یازدهم: شعرخوانی  = شکوه چشمان تو

این شعر، سرودة «مرتضی امیری اسفندقه»، در قالب «قصیده» و دربارة «شهید حججی» است.

** آه این سرِ بریدة ماه است در پگاه؟   /   یا نه! سرِ بریدة خورشیدِ شامگاه؟

پگاه: صبح زود، هنگام سحر                          در نظر گرفتن «سر» برای ماه و خورشید: تشخیص

بیت تشبیه دارد: سرِ بریده شده به ماه و خورشید، تشبیه شده است.                  پگاه و شامگاه: تضاد

آه و ماه: جناس ناقص اختلافی                  ماه و خورشید: تناسب               واج­آرایی: تکرار صامتِ «ر»  

معنی بیت: آه! این سرِ بریده شده، مانند ماه در سحرگاه است یا مثل خورشیدِ سرخ­رنگ هنگام غروب است؟

ادامه نوشته

درس دهم: فصل شکوفایی

 به نام خدا

 این شعر سرودة «مرحوم سلمان هراتی»، از کتاب «دری به خانة خورشید» و در قالب «غزل» است.

** دیروز اگر سوخت ای دوست، غم، برگ و بارِ من و تو   /     امروز می­آید از باغ، بوی بهارِ من و تو

دیروز: مجاز از دوران فبل از انقلاب                  سوخت: در معنایِ «سوزاند» به کار رفته است.      

سوختنِ غم: استعارة مکنیه (مشبه بهِ محذوف، «آتش» است.)                برگ و بار: استعاره از حاصل زندگی

«امروز»: مجاز از دوران پس از انقلاب          باغ: استعاره از کشور         بوی بهار: استعاره از امید شکوفایی

معنی بیت: ای دوست، اگر دیروز (قبل از انقلاب)، غم، حاصل زندگی ما را نابود کرده بود؛ اما امروز (زمان انقلاب)، امیدِ رشد و شکوفایی در کشور دیده می­شود.

مفهوم: آمدن امید با ظهور انقلاب

ادامه نوشته

معنی بیت­های درس هشتم: از پاریز تا پاریس

1- کاووس، پادشاه کیانی که لقب کی (پادشاه) را به او دادند، چه زمانی زندگی می­کرد؟ کجا بود و چه زمانی این نام را برایش برگزیدند؟

مفهوم: ناپایداری دنیا حتی برای افراد بزرگ

2- این سرزمینی که آن را بغداد و ری می­نامند، زمینی است که خون ضعیفان بی­شماری در آن بر زمین ریخته شده است.

مفهوم: ریخته شدنِ خونِ مظلومان

ادامه نوشته

معنی و توضیحات شعرخوانی: صبح ستاره­باران

* ای مهربان­تر از برگ در بوسه­های باران                بیداری ستاره در چشم جویباران

مهربانی برگ: تشخیص              بوسه­های باران: تشخیص                      بیداری ستاره: تشخیص       

چشم جویباران: تشخیص                برگ، باران، ستاره، جویبار: مراعات نظیر               واج­آرایی: صامت «ر»

معنی بیت: ای کسی که مهربان­تر از لطافت برگی هستی که در زیر باران است و هم­چون انعکاس نور ستاره در رودها می­درخشی.                                

مفهوم بیت: مهربانی و زیبایی معشوق 

ادامه نوشته

معنی درس هفت- بخش اول: در حقیقت عشق

بدان که یکی از نام­های خوبی، «زیبایی» است و یکی «کمال»، و همة موجودات روحانی و جسمانی، خواهان رسیدن به کمال هستند و هیچ کس را نمی­بینی که به زیبایی بی­میل باشد.

پس وقتی خوب فکر کنی، می­بینی همه خواهان خوبی­اند و تلاش می­کنند که خود را به خوبی برسانند و دشوار می­توان به خوبی که همه آن را می­خواهند- دست یافت؛ زیرا فقط با عشق می­توان به خوبی رسید و عشق، هرکسی را نمی­پذیرد و در هر جایی منزل نمی­کند و خود را به هرکسی نشان نمی­دهد.

ادامه نوشته

معنی و مفهوم درس: دفتر زمانه  

** هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت  /  آری نداشت غم که غمِ بیش و کم نداشت

دل: مجازاً کل وجود (دلم= خودم)                   کم و بیش: تضاد و کنایه از اوضاع زندگی

غم، کم: جناس                   کم و بیش، بیش و کم: آرایة قلب                تکرارِ واژة «غم»

معنی بیت: هرگز غم و اندوه شرایط زندگی در دلم راه نیافت؛ بله، دلم غمی نداشت، زیرا غصة اوضاع زندگی را نخورد.

مفهوم بیت: رسیدن با آسایش با ترک خواسته­ها

ادامه نوشته

توضیح و معنی درس سوم: آزادی

** نالة مرغ اسیر، این همه بهر وطن است  /  مسلک مرغ گرفتار قفس هم­چو من است

ناله: استعاره از شعر               مرغ اسیر: استعاره از شاعر              مسلک مرغ هم­چو من است: تشبیه

بهر: برای             مسلک: روش، طریق           مرغ، گرفتار، قفس: مراعات نظیر              واج­آرایی: صامت « -ِ »

معنی بیت: تمام فریاد من که مانند پرتده­ای اسیر هستم، برای وطن است و روش پرندة گرفتار قفس، مانند من است.

مفهوم: آزادگی­خواهی 

ادامه نوشته

شعرخوانی: در مکتب حقایق

** ای بی­خبر بکوش که صاحب­ خبر شوی / تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

ای بی­خبر: ندا و منادا                بی­ خبر: یعنی بی­ خبر از عشق و معرفت الهی                  بی­ خبر، صاحب­ خبر: تضاد

کی راهبر شوی: استفهام انکاری (راهبر نمی­ شوی)                   راهرو: پیرو، مرید، سالک           

راهبر: پیر، مراد، انسان کامل                   مصرع اول: واج­ آرایی «ب»               مصرع دوم: واج ­آرایی «ر»

معنی بیت: ای بی­ خبر از عشق و معرفت، بکوش تا آگاه شوی، زیرا تا وقتی که راه معرفت را طی نکنی، رهبر و هدایتگر نمی­ شوی.

ادامه نوشته

درس دوم    «مست و هوشیار»  

1- محتسب (مأمورِ اجرایِ احکام ) در راه مستی را دید و یقه­اش را گرفت. مست گفت: ای دوست! این پیراهن است که آن را گرفته­ای؛ افسار حیوان نیست.

2- (محتسب) گفت: تو مست هستی، به همین دلیل تلوتلوخوران راه می­روی. (تعادل نداری) مست پاسخ داد: اشکال و گناه در راه رفتن من نیست بلکه راه هموار و صاف نیست. (جامعه پر از فساد و نابسامانی است.)

3- محتسب گفت: لازم است تو را به خانة قاضی ببرم. مست گفت: برو هنگام صبح بیا زیرا قاضی نیمه شب بیدار نیست.

ادامه نوشته

درس یکم: شکر نعمت  

* منّت: سپاس، شکر، نیکویی                  را: حرف اضافه (به معنای مخصوصِ)                 

 عزّ: ارجمندی

عزَّ و جلًّ: گرامی، بزرگ و بلندمدتبه (جملة معترضه)                                         قربت: نزدیکی

  به شکر اندرش: در شکر کردن او(جهش ضمیر)                    مزید: افزونی، زیادی        

 ممد: یاری رساننده                   مفرح: شادی­بخش                   قربت، نعمت: سجع                           حیات، ذات: سجع                              موجود، واجب: سجع                            

** سپاس و ستایش، مخصوص خداوند گرامی و بزرگی است که عبادت و فرمانبرداری از او باعث نزدیکی به اوست و شکرگزاریِ نعمت­های او باعثِ زیادی و افزونیِ نعمتش می­شود. هر نفسی و هوایی که وارد بدن می­شود، یاری­کنندة زندگی انسان است و وقتی خارج می­شود، باعث شادمانی وجود او می­شود. پس در هر نَفَسی دو نعمت وجود دارد و بر ما واجب است که یک یکِ این نعمت­ها را شکر کنیم. (به خاطر این نعمت­ها شکر خداوند را به جا آوریم.)

ادامه نوشته

ستایش:  ملکا ذکر تو گویم  

در این مناجات، بیشتر به برشمردن صفات خداوند توجه شده است.

کاربرد «تو» و «ی» ضمیر مفرد مخاطب در ابیات، صداقت و صمیمیتی در شعر ایجاد کرده است.

۱- ملکا ذکر تو گویم که تو پاکیّ و خدایی

نروم جز به همان ره که تو ام راهنمایی

ملکا: استعاره از خداوند ( خداوند به پادشاه سرزمین وجود تشبیه شده است )          ذکر: یادکردن، در اینجا ستایش

مصراع دوم را می توان به دو شکل خواند: الف- جز به راهی که تو به من نشان می دهی، نمی روم.

ب- جز به راهی که تو راهنمای من هستی، نمی روم.

ادامه نوشته