معنی درس بیستم /    جمال جان­فزای روی جانان  

1- اگر در اصل این معنی که،  هستیِ مطلق، خداوند است، تأمل و تدبر کنی، خواهی فهمید که همه یکی است و حق است که به تمام صورت­ها ظاهر می­گردد و دیده و بیننده و دیدار همه اوست.  

2- حدیث قدسی بیان کننده این معنی است که هرگاه خداوند بنده­اش را دوست بدارد هر کاری که بنده انجام دهد عین اراده و فعل خداوند است .  

3- سراسر جهان هستی را همانند آیینه­ای بدان که جلوه­گاه حق است و هر ذره از پدیده­های جهانِ هستی، دربردارنده و نشان­دهندة مظاهر گوناگون خداوند است.  

ادامه نوشته

پاسخ خودآزمايي درس  شانزدهم، هفدهم و ...

ج1ـ با وجود آن كه شكسته و نقص پيدا كرده است، هنوز از هزار سپر سالم ارزش آن بيشتر است. اين جمله گرفته از اين بيت حافظ است:             

« بكن معامله­اي وين دل شكسته بخر              كه با شكستگي ارزد به صد هزار دُرست»

نظير اين ضرب­المثل­ها: 

 الف ) اسب تازي اگر ضعيف بود همچنان از طويله خر به  (سعدي)                 

ب ) شير هم شير بود گرچه به زنجير بود.       

پ ) گوهر اگر در خلاب افتد همچنان نفيس بود، غبار اگر به فلك رود همچنان خسيس. (سعدي)

ت ) فلاني از اسب افتاده ولي از اصل نيفتاده .

ادامه نوشته

معنی درس شانزدهم         «ذکر حسین بن منصور»  

آن كه در راه خدا كشته شد. آن كه در راه رسيدن به حقيقت همچون شير نترس بود. آن انسان دلير راستگو. آن كه در درياي موّاج عشق الهی، غرق شده بود، حسين بن منصور حلاج که رحمت خدا بر او باد كار او كاري شگفت­انگيز بود و وقايع عجيب و شگفت كه فقط از او سر می­زد. مست و بي­قرار و آشفتة روزگار خود بود و عاشق راستين و حقيقي، و تلاش و كوشش زيادي داشت. او آثار و نوشته­های زيادي دارد. آنقدر شیوا و درست و گیرا و تأثیرگذار سخن می­گفت كه نظیر نداشت. (فصیح و بلیغ بود.)

ادامه نوشته

معنی درس دوازدهم ـ رستم و اشکبوس

**1 -  خروش سواران و اسپان ز دشت                         ز بهرام و کیوان همی برگذشت

قلمرو فکری: در این قسمت از شاهنامه، فردوسی با ذکر عناصری از طبیعت که مظهر دلاوری و شجاعت هستند، در چند بیت نخست، ذهن خواننده را برای مواجه شدن با جنگی سخت آماده می‌کند و به فضاسازی میدان جنگ می‌پردازد.

قلمرو ادبی: بهرام (مریخ) نماد: خون‌ریز فلک                  کیوان (زحل) نحس اکبر؛ نماد شومی.

بهرام و کیوان: هر دو «مجاز  از آسمان» هستند.                بیت اغراق دارد.

قلمرو زبانی:  اسب در فارسی کهن: اسپ             «همی: می» نشانة سبک خراسانی، برای بیان ماضی استمراری یا مضارع اخباری.                   بر گذشتن: بالا رفتن، عبورکردن

معنی: فریاد  جنگجویان و  و اسبانشان  آن‌قدر زیاد بود که گویی از سیاره‌های آسمانی(مریخ و زحل) هم فراتر می‌رفت!

ادامه نوشته

می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟

بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را

با گریه می بینم غروب آخرت را

 

من التماس لحظه های درد هستم

آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟

 

دست مرا بستند و پشتم را شکستند

می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟

 

حالا که روی پای من از حال رفتی

فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را!

 

پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد

می دید اگر یک مشت از خاکسترت را

 

افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت

واکن دوباره چشمهای نوبرت را

 

بر زانوی تنهایی خود سر گذارم

وقتی ندارم بر سر زانو سرت را

بقای عمر تو باشد غریب رهبر من

گذشته آب در این روزگار از سر من

حلال کن که رسیده است روز آخر من

 

مرا ببخش که افتاده ام در این  بستر

نمانده است توانی به جسم لاغر من

 

قد خمیده و موی سفیدِ زهرایت

برای خانه نشینی توست همسر من

 

به جان دختر شیرین زبانمان زینب

نپرس از چه شده غرق خاک، معجر من

 

ز شرم بستن دستت هنوز می لرزم

چه کرد با تو مدینه امیر خیبر  من؟!

 

بس است گریه و شیون برای عمر کمم

بقای عمر تو باشد غریب رهبر من

محمدحسین رحیمیان