قلمرو زبانی

ج1- واژة «صحیفه» در معنای «کتاب، نامه و ورق کاغذ» به کار می­رود، اما در متن درس در معنای «کتاب» آمده است.

ج2- در عبارتِ «چه حرف تازه­ای برای کفتن مانده است یا چه چیز تازه­ای برای نوشتن؟» فعل «مانده است» از پایان جملة دوم به قرینة لفظی حذف شده است. /    در عبارت «تو از آنِ منی و من از آنِ تو»، فعل «هستم» از پایان جملة دوم به قرینة معنوی، حذف شده است.

قلمرو ادبی

ج1- «عشق جاودانی، همواره معشوق را جوان می­بیند. / و نه توجهی به گرد و غبار و جراحات پیری دارد و نه اهمیتی به چین و شکن­های ناگزیر سالخوردگی می­دهد.» «می­بیند»، «توجهی ندارد» و «اهمیتی نمی­دهد» به عشق نسبت داده شده و تشخیص است.

ج2- «چه حرف تازه­ای برای گفتن مانده است؟» یعنی «حرف تازه­ای برای گفتن نمانده است.» استفهام انکاری است.

قلمرو فکری

ج1- همواره معشوق را جوان می­بیند، عشق قدیم را موضوع سخنان (شعر) خود قرار می­دهد و با گذر زمان، کهنه نمی­شود.

ج2- بی­پایان بودن عشق من، و ارزش و زیبایی تو

ج3- معنی بیت: با این­که غم عشق، تنها یک ماجرا دارد، اما عجیب آن­که از هر زبانی می­شنوم، تازه است.

     با این عبارت شکسپیر قرابت معنایی دارد. «هر روز باید ذکری واحد را مکرر بخوانم. /  و آن­چه را قدیمی است، قدیمی ندانم: «که تو از آنِ منی و من از آن تو» /  درست مانند نخستین باری که نام زیبای تو را تلاوت کردم.


پاسخ درک و دریافت «درس آخر»

ج1- زاویة دید: اول شخص   

شخصیت پردازی: شخصیت­هایی که در داستان دیده می­شود یکی، کودک دبستانی است است که داستانی را روایت می­کند، و دیگری، معلمی که زبان ملی را می­آموزد.

ج2- آماده­سازی زمینة مناسب برای به­وجود آمدن آثار ادبی درجة یک به زبان فارسی، حمایت از همة محققانی که در این زمینه تلاش­های علمی انجام می­دهند و تعامل با فرهنگ و ادبیات دیگر ملل برای معرفی زبان فارسی، و حتی پذیرفتن تأثیرات مثبت و سازنده از آن زبان­ها.