ای بلبل خوش نوا فغان كن

ای بلبل خوش نوا فغان كن

عید است نوای عاشقان كن

چون سبزه ز خاك سر برآورد 

ترك دل و برگ بوستان كن

بالشت ز سنبل و سمن ساز 

وز برگ بنفشه سایبان كن

چون لاله ز سر كله بینداز 

سرخوش شو و دست در میان كن

ادامه نوشته

طنز عبید

مردی از کسی چیزی بخواست. او را دشنام داد. گفت: مرا که رد می کنی، از چه رو دشنامم می دهی؟ گفت: خوش ندارم که دست تهی روانه ات سازم.

 ***

عربی به سفر شد و زیان دیده بازگشت. او را گفتند: چه سود بردی؟ گفت: ما را از این سفر سودی جز شکستن نماز نبود.

 ***

مردی از زنِ خویش شکایت به ابوالعینا بُرد. ابوالعینا گفت: خوش داری که زنت بمیرد. گفت: نه به خدا. گفت: وای بر تو، مگر نه تو از وجود او در رنجی؟ گفت: آری، ولی ترسم که از شادیِ درگذشتِ او خود نیز درگذرم.

معنی درس هفدهم و هجدهم  « مست و هوشیار» و «گویی بط سفید... »

1- محتسب (مأمورِ اجرایِ احکام ) در راه مستی را دید و گریبانش را گرفت. مست گفت: ای دوست! این پیراهن است که آن را گرفته­ای؛ افسار نیست.

2- (محتسب) گفت: تو مست هستی، به همین دلیل تلوتلو خوران راه می­روی. (تعادل نداری.) مست پاسخ داد: اشکال و گناه در راه رفتن من نیست بلکه راه پر از دست­انداز و ناهموار است. ( جامعه پر از فساد و نابسامانی است.)

ادامه نوشته

درس دوازدهم     امید دیدار- آفتاب وفا - پروانة بی پروا - سخن تازه - کبوتر طوقدار - از ماست که بر ماس

* * چه خوش روزی بود روز جدایی                اگر با وی نباشد بی­وفایی

معنی بیت: روز جدایی و هجران، چه روز خوب و دل­نشینی است به شرط آن که در آن بی­وفایی و نامهربانی نباشد.

مفهوم: تاکید بر وفاداری

* * اگرچه تلخ باشد فُرقت یار             در او شیرین بود امّید دیدار

ادامه نوشته

عاقبت غزلسرایی

یك روز كه زیبا غزلی در نظر افتاد

ما را هم از عشّاق سرودن به سر افتاد

اما ز بد اقبالی و ناشی گری ما

با بانوی منزل جدلی سخت درافتاد

می گفت «سیه چشم»و«سیه زلف» دگر كیست؟

یاد تو چرا باز به رویی دگر افتاد؟

این بار كمی بحث فراتر ز جدل رفت

آینده ی رؤیایی ما در خطر افتاد

گفتم تو گمان كن كه شدی همسر حافظ

گفتا همه بدبختی از آن بدگهر افتاد

ادامه نوشته